، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ما سه نفریم

مهر و آبان 93

این روزا اینقدر منو مشغول خودت کردی که فرصت خیلی از کارا رو پیدا نمیکنم از جمله فرصت سر زدن به وبلاگت و نوشتن.اما افسوس میخورم که نمیتونم تمام لحظاتت رو برات ثبت کنم. لحظاتی که یک بار بیشتر وجود ندارن و تکرار نمیشن کمی بعد ازتولدت یعنی هفدهم مهر به اتفاق خاله معصوم اینا رفتیم مشهد که خودش کلی خاطره واسه گفتن داره و سر فرصت برات مینویسمش.  خیلی شیطونتر و خواستنی تر شدی. بعضی کلمه ها رو خیلی واضح میگی مثل بابا، الو، کیه با ترکیب یه سری کلمات نامفهوم و آواها هم سعی میکنی صحبت کنی. در کابینتها و فریزر رو باز میکنی.با لگو بازی میکنی.بیشتر خراب میکنی تا بسازی.  برخلاف میل من به گوشی موبایل علاقمند شدی و دوست داری همش با باهاش حرف...
22 آبان 1393
1